حرفهاي ما هنوز ناتمام...تا نگاه ميكني:وقت رفتن استباز هم همان حكايت هميشگي!پيش از آن كه باخبر شويلحظهي عزيمت تو ناگريز ميشودآي...اي دريغ و حسرت هميشگي!ناگهانچهقدر زوددير ميشود***قطار ميرودتو ميرويتمام ايستگاه ميرود قيصر امينپور